بوی کربلا!
سلام.
سایت و باز میکنی یه صفحه سفید میبینی روبروت.
دلت میخواد آپ کنی ولی چیزی واسه نوشتن نداری.
دوست داری حسی رو که داری منتقل کنی ولی.................
این روزا هر کی یه جوریه . هر کس یه جوری تو خودشه. خیلی یه جوریه.
یه جوریشو نمیتونم بگم ولی واقعن یه جوریه......................................
چند روز پیش با یکی از بچه ها در مورد علامه طباطبایی حرف میزدیم .دوستم گفت
علامه فقط دو تا تفسیر داره یکی المیزان که تفسیر قران و یکی تفسیر حافظ.
تو یه کتاب به نقل از دخترش نوشته بود علامه روز اخر عمرش تفسیر حافظ و آتش میزنه.
یعنی دلیلش چی بوده. شاید واقعن تفسیر بعضی از شعرا در حد چاپ شدن تو کتابا
نبوده. مثل این شعر:
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه و کاشانه بسوخت
تنم از واسطه ی دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
چقدر به حضرت زینب و امام حسین میخوره این شعر.
خدا رو شکر محرم تو دیدم دوباره آقا جون. خیلی دل تنگه شب اول بودم ولی الان تموم شده.
چشم به هم بزنیم محرم تموم میشه.
هیییییی حسین امشب ز غمت میان خون خواهم خفت.
یا لثارات الحسین(علیه السلام)
پ ن:شاید دلم یه جوری باشه که هر شب یه چیزی بنویسم .خوشحال میشم سر بزنید.
یه مطلبی رو بگم که دیشب یکی از بچه ها میگفت چرا تو وبلاگ ها همه آدما از خوبی میگن .یه حرفایی میزنن که
بقیه فکر میکنن فلانی چقدر ادم خوبیه و سیمش وصله. ولی تو زندگی اینجور نیستن. جواب من اینه که خدا خیلی مهربونه و اصلن
راضی نیست بندش بیاد آبرو خودش و ببره . خدا ستار العیوب و دوست داره بنده هاشم همینجوری باشن. بد نیست یه کم به هم
خوشبین باشیم
یا علی
- ۸۶/۱۰/۱۹
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشد دلزبایی همه آنست که مجنون باشی
خوشبحالت که این همه مجنونی ............