lesaratt

بایگانی

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

.: این روزها خواب هایم را تار می بینیم!

   نمی دانم چرا!

   شاید چشم دلم ضعیف شده باشد.

 


 

  • lesaratt

 

توی اتوبوس نشسته بودیم . سرش را به شیشه تکیه داده بود و بیرون را نگاه می کرد ، تولدش نزدیک بود ، چند روز دیگر ...

خواستم بگویمش تولدت مبارک.

سرش را بر گرداند ، شروع به حرف زدن کرد. سرم را پایین انداختم. حرفهایش را شنیدم. سرم را بالا آوردم ، به چشمانش نگاه کردم. 

خواستم بگویمش تولدت مبارک.

گفت:چیزی از راه نمانده. لبخند زدم ،لبخند زد! 

خواستم بگویمش تولدت مبارک .

اتوبوس ترمز محکمی کشید، فایده نداشت! همه جا تاریک شد!

چشمانم را باز کردم ، جسسم لای پتو زیر تابلوی مشهد 35 کیلومتر، بالای سرم نشسته بود. روبه رویش نشستم. به چشمانش خیره شدم. خیس بود. گفتم تولدت مبارک ، نشنید. اشک ریخت.

گفت : تولدم را تبریک نگفته رفتی!

 

                               پ ن: زائده ذهنی تبریک با تاخیر یک تولد!

 

  • lesaratt