lesaratt

بایگانی

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

راستش را بخواهی چند وقتیست دلم گرفته ! کاش دستم را رها نمی کردی، سردرگمم! به سر در گمی کلاف پیرزنی که خواست یوسف را بخرد! 

منِ مسکین! آن مایه ندارم که خریدار تو باشم که عزیز! 

من مسکین تر از پیرزن کلاف دار هستم، حداقل یک کلاف داشت! من ندارم؛ من هیچ چیزی ندارم که بدرد تو بخورد! که با تو سنخیت داشته باشد! 

راستش بخواهی دیگر امید هم ندارم!  شده ام مثل یک نفس بریده در رینگ بُکس! با این تفاوت که هر که رسید زد! 

اما هرقدر کثیف هم شده باشم،  باز هم دوستت دارم! منکرش نشو!

اماتر! خودت دستم رو بگیر!

همین دیگر.



یه بنده خدایی گفت چرا اعصاب پستای وبلاگت خورده!

گفتم که خب ما هر وقت اعصابمون خورده یه چرت و پرتی مینوسیم اینجا! اگه حالمون خوب باشه که میریم پی زندگیم ، وبلاگ آپ نمیکنیم.

والا!

  • lesaratt