یه چند روزیه که بچه ها  یکی یکی میان میگن ما داریم میریم مناطق جنگی جنوب .

خیلی دلم میخواد برم ولی انگار یه جورایی قفل شدم. نمی طلبه .

 

.: 6:15 دقیقه چهارشنبه 15 /12/86 شیراز

ساعت دقیقن 3بعدازظهر بود.حامد زنگ زد:

-سلام. خوبی؟

-سلام. ارادت

-می خوایم واسه یکی از کاندیدا تبلیغات کنیم تا انشاالله راهی مجلس شن. هستی؟

-آره.حتمن.

-شب میبینمت. فعلن خداحافظ

-باشه . حتمن .یا علی

 

یکی از اقوام بود که تو ستاد انتخاباتی اقای احمدی نژاد با هم بودیم، گفتم زنگ بزنم که شب با هم بریم.

شمارشو گرفتم، خواهرش گوشی رو برداشت.

-سلام.خوبی؟ حسین هستش.

-سلام. مرسی. نه ساعت 4:30 حرکت داره واسه مناطق جنگی.

-آه.خوب ممنون.

زنگ زدم گوشی حسین .

-سلام.میخوای بری سفر بدون خداحافظی.

-سلام . با بچه ها هستم

یهو زد به سرم :

-حسین منم الان میخوام بیام.

-بعید میدونم بشه.

-من میام پای اتوبوس .خدا کریمه.

-باشه.بیا

-اومدم. یا علی

 

سریع بدون اینکه به کارایی که قول داده بودم فکر کنم یه سری خرت وپرت ریختم تو یه ساک و راه افتادم.  توی راه با خودم فکر میکردم که میشه ؟ نمیشه ؟ داشتم دیوونه میشدم.

رسیدم محل حرکت .جامعه القرآن شیراز . حسین رو دیدم باهم رفتیم سراغ مسئول کاروان. سریع و بدون درنگ گفتم:

-سلام .میشه منو با خودتون ببرید؟

-سلام.ظرفیت تکمیله.ولی واسا ببینم چی میشه.

 

خیلی امیدوار شدم . رفتیم پای اتوبوس. بچه ها یکی یکی سوار شدن .من بودم و من.

یهو گفت : بیا بالا . تو بوفه .

سلام بر شهدا ، سلام بر شلمچه ، سلام بر جزیره مجنون ، سلام بر فرزندان روح الله ....

الان توی اتوبوس هستم . 100 کیلومتر از شیراز دور شدیم . بچه ها شروع کردن به دعا خوندن: الهی عظم البلا ........

 

 .:  1:35دقیقه بامداد پنجشنبه 16 /12/86  160 کیلومتری اهواز

هوای بوفه خیلی گرمه . از پنجره بیرون و نگاه میکنم ، یه سری مشعل میبینم که آتش از اونا زبونه میکشه. انگار همه چیز دارن ندا میدن که باید بسوزم. من که از هوای بوفه می نالم چطوری میتونم آتش عذاب رو تحمل کنم.

شهدا دستمو بگیریر تا اسیر آتش نشم.

 

.:  5:15دقیقه صبح  پنجشنبه 16 /12/86  ترمینال اهواز

شهر خالی از هیاهوی جمعیت .ترمینال خلوت.ظلمت شب. تا چند دقیقه دیگه همه جا میشه پر از هیاهوی جمعیت .

شهدا تو هیاهوی زندگی دستمو بگیرید. نزارید گمراه شم.

 

.:  9صبح   پنجشنبه 16 /12/86  طلائیه (جزیره مجنون)

اینجا بوی جنگ میاد،بوی خمپاره،بوی ترکش ، بوی گلوله و .. .

اینجا صداهای آشنایی میاد ، صدای باکری ُ صدای همت ، صدای خرازی ، صدای ستوده و ....

یه صدایی از حاج ابراهیم همت میاد ، صدایی بغض انگیزی که میگه:

علی وار زیستن و علی وار شهید شدن ، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم.

سلام بر سردار بی سر جزیره مجنون.

جایی که حاجی ابراهیم گفت: کار جنون ما به تماشا کشیده است ... .

 

.:4بعدا ز ظهر پنجشنبه 16 /12/86  شلمچه

توی شلمچه دیگه بغض معنی نمیده ، اینجا جای ترکوندن بغضه ، یه جایی ، یه گوشه  پیدا کنی تا میتونی داد بزنی.

کی میگه ما نسل سوم شما ها رو درک نکردیم؟

آی شهدا بلند شید ببنید چه خبره ، بلند شید بببینید که نسل سومیا چه جوری واسه شما زار میزنن ،آی بهترین امت رسول(1)  بلند شید ببنید از کجاها اومدن که یه تکه زمینه خاکی رو ببینن ، چرا؟ چون روح شماها اینجاست!. بلند شید دیگه ، مگه نیمگن شما ها زنده هستین!؟

توی فضای شلمچه یه سیستم صوتی سه بعدی راه انداخته بودن که صداهای تیر و خمپاره و موشک و .... تو فضا پخش میکرد ، واقعن حس جنگ(2) داشت.

 

 

.:  صبح جمعه  17 /12/86  هویزه ، دهلاویه ، چزابه

دوست دارم همچون شمعی بسوزم تا دیگران از نور من استفاده کنند. (شهید چمران)

شهدا مثل شمع سوختن ولی ما قدر این نور رو نمی دونیم .

 

 

.: بعد از ظهر جمعه  17 /12/86  فکه

سلام به اونایی که مثل مادرشون بی نشونند ، سلام به اونایی که الان جسمشون زیر این خاکه. سلام بر شهدای مفقود الاثر.

سلام بر شهدای راه تفحص ، سلام بر سید مرتضی آوینی. ای کاش من و تو هم مثل شهید آوینی شهدا رو درک میکردیم و به اونا می رسیدیم.

و چگونه از جان نگذرند آنان که میدانند جان بهای دیدار است. ( شهید آوینی)

 

.: غروب جمعه  17 /12/86  مسیر شرهانی

غروب جمعه که همیشه دلگیره چه برسه سوار اتوبوس ، توی جاده و ....

خورشید قرمزه قرمزه ، انگار خون گریه میکنه ، خورشید هم در انتظار خورشید (3) خون گریه میکنه.

منم سر گشته ی حیرانت ای دوست

 

شرهانی یکی از قتلگاهای شهداست ، یه جایی که هنوز تفحصش تموم نشده ، یه منطقه که نظامیه و فقط 3 ساعت با کربلا فاصله داره، فقط 3 ساعت. قرار شب اونجا بمونیم و خلوتی داشته باشیم.

 

.: ساعت 9شب  جمعه  17 /12/86 شرهانی

اینجا غریب تر از همیشه بوی کربلا میاد ، اینجا بیشتر از همیشه دلا واسه دیدن کربلا پر میزنه.

دلم برا حرمت پر میزنه، برا حرمت پر میزنه، برا حرمت پر میزنه

یه دیوونه دوباره در میزنه ، برا حرمت پر میزنه ، برا حرمت پر میزنه

اینجاست که میتونم بگم: کربلا شعبه 2 دارد.. .

 

                                                                                                       یا علی

                                                                              

                          

 

                                چند تا عکس هستش که به عنوان سوغات تقدیم میکنم

 

             چزابه           چزابه2           فکه             فکه 2          جزیره مجنون          شرهانی

 

             شرهانی۲    شرهانی۳      شلمچه       شلمچه 2     شلمچه3               شلمچه 4