آه ای مسلم!
آه ای مسلم!
برای من ابتدای محرم یعنی تو! تو و آن کوچه های بی وفای کوفه!
غربت تو به اندازهی مُهرهای نشسته بر نامههایی بود که جوهرشان هنوز خشک نشده بود!
"به راستى که همه مردم به انتظار تو هستند، و رأى و نظرى جز تو ندارند، پس بشتاب، بشتاب اى فرزند رسول خدا! باغها و بوستانهای سرسبز و میوهها رسیده و زمین پر از گیاه و درختان برگ بر آوردهاند، هرگاه ارادهات تعلّق گیرد، قدم رنجه فرماى. چه بر لشکرى وارد میشوى که براى تو آراسته و آمادهاند.. ."
چه شد آن همه اشتیاق کوفیان! چوب تنه های آن درختان نیزه شد و میوه ها آذوقهی همان لشکر، اما نه برای حسین!
تمام غم تو آن نامههای لعنتیست! اما مسلم سالهاست تمام درد ما هم همان نامه هاست! هرسال به عرفه که میرسیم دلمان همان آشوبی میشود که دل تو شد!
آه ای مسلم، برای من ابتدای محرم آن آب خونین از لبهای توست! آن آبی که نخوردی!
چه عاشقانه حسین در صحرای عرفات به رگهای گردنش قسم می داد و تو در بام دارالعماره برای او رگ گردن بریدی!
آه ای مسلم! ای سفیر غریب!
کاش بودی آن دم که حسین فریاد این مسلم سر داده بود!
کاش بودی، کاش بودیم!
.:.
دلم پر است از روضه!
کاش بشود امشب تا صبح روضه مسلم بخوانیم و بخوانند!
- ۹۲/۰۷/۲۳
عالی بود...
یا سفیر الحسین...