ماه!
چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۰۰ ق.ظ
چند دقیقه ای تا اذان صبح مانده است، من زیر آسمان نشسته ام و به ماه نگاه می کنم. ماه، ماه است دیگر، زمان و مکـــــــــــان نمی شناسد. ماهی که اینجاست همان ماهی ست که شب نوزدهم همان سال در آسمان کوفه بود ، شنیده ام هر چند وقت یکبار بیرون می آمدی و به ماه نگاه می کردی !
به ماه نگاه می کنم شاید که چشمم به چشم تو بیافتد، نه! لااقل چشمم به ماهی بیافتد که روزی چشم تو به آن افتاده، شاید دوای دل پوسیده ی من همین باشد! فقط همین.
هم در جوشن و هم در ابوحمزه نوشته شده:
"یا جابر العظم الکسیر" ای بست دهنده ی استخوان شکستـــــه !
تا خواندم یا جابر العظم الکسیر، یادم آمد به فرق شکسته ی مولا!
پ ن :برگرفته از پست رمضان سال قبل
- ۹۱/۰۵/۱۸