نگاه آخر
همیشه پیش خودم میگفتم تو یه جورایی هستی!
این شنبه که دیدمت مثل همیشه بغلت کردم و ... .
ولی یه جوری بودی ، یه جوری بودی ، بخدا یه جوری بودی.
مثل همیشه باهام شوخی نکردی . مثل همیشه اذیتم نکردی.
فقط بقلم کردی.
وقتی داشتم ازت جدا میشدم گفتم چته؟
بهم نگاه کردی و فقط یه لبخند زدی، فقط یه لبخند.
.. .
وقتی اومدم بیمارستان نمازی اصلن باورم نشد که گفتن تو شهید شدی.
هر چی زنگ زدم بهت ،میگفت: مشترک مورد نظر در شبکه نیست.
باورم نمیشد ولی مجبور بودم اسم تو رو از توی لیست موبیالم تغیر بدم.
باید اسمتو از محمدرضا مهدوی تغییر میدادم به شهید محمدرضا مهدوی.
هنوزم باورم نمیشه.. .
اما اون نگاه آخرت هیچ وقت یادم نمیره .. .
لینکهایی زیر رو بخونید
واسه دیدن بقیه لینکا میتونید به وبلاگ عطر سیب و ماه ناتمام مراجعه کنید.
بیایید نزاریم که خون شهدا پایمال بشه، هرکی با هر ابزاری که داره!
مارا از مرگ نترسانید ، شهادت آرزوی ماست
- ۸۷/۰۱/۲۶
میخوام حتما باهات صحبت کنم
درباره محمده
محمد مهدوی
میتونی با من تماس بگیری
یا ایمیل بزنی؟
takhribchi57@gmail.com
یا زهرا . . .