.: گاهی خوببودن برایت همینیست که الآنی! شاید هم حداقل خوب بودن! اما دست و پا میزنی برای تغییر! برای عوضشدن! گاهی زمان که بگذرد آنقدر پس رفتهای که دلت برای همان حداقل هم تنگ میشود! گاهی هم بلعکس!
.: اما رمضان حکایت دیگریست، حسابش با ماههای دیگر فرق میکند! حداقل برای من! رجب و شعبان را میتوان دور زد، میتوان از کوچهی بیخیالی رفت! اما رمضان نه، رمضان خواسته یا ناخواسته درگیر میشوی! حداقل بندگیست، اما همین حداقل است که حداکثر میشود!
خداوند رحمتش را به حراج گذاشته. مثلا همین
قرائت قرآن، حتی 1 آیه! یا همین فراز الهم رب شهر رمضان، گناه 40 ساله را می
بخشد! من که هنوز 40 ساله نشدهام! جدا از همهی این بخشایشها او مبدل
السیئات بالحسنات هم هست!
فقط مساله شرمندگی میماند، از نبایدهایی که مرتکب شدیم و بایدهایی که دورشان زدیم، این گردن کج باید همینجاها بکار بیاید.
و کلنا فقیر الی رحمتک، یاالله!
- ۲۷ نظر
- ۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۲:۵۳