lesaratt

بایگانی

خواستم بگویمش تولدت مبارک!

جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۱، ۰۷:۰۷ ب.ظ

 

توی اتوبوس نشسته بودیم . سرش را به شیشه تکیه داده بود و بیرون را نگاه می کرد ، تولدش نزدیک بود ، چند روز دیگر ...

خواستم بگویمش تولدت مبارک.

سرش را بر گرداند ، شروع به حرف زدن کرد. سرم را پایین انداختم. حرفهایش را شنیدم. سرم را بالا آوردم ، به چشمانش نگاه کردم. 

خواستم بگویمش تولدت مبارک.

گفت:چیزی از راه نمانده. لبخند زدم ،لبخند زد! 

خواستم بگویمش تولدت مبارک .

اتوبوس ترمز محکمی کشید، فایده نداشت! همه جا تاریک شد!

چشمانم را باز کردم ، جسسم لای پتو زیر تابلوی مشهد 35 کیلومتر، بالای سرم نشسته بود. روبه رویش نشستم. به چشمانش خیره شدم. خیس بود. گفتم تولدت مبارک ، نشنید. اشک ریخت.

گفت : تولدم را تبریک نگفته رفتی!

 

                               پ ن: زائده ذهنی تبریک با تاخیر یک تولد!

 

  • lesaratt

نظرات (۳)

مرگ


عجیب ترین کلمه ای که وقتی کسی درکش کرد دیگر نتوانست چیزی بگوبد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه تولد و مرگ بی معنا شده
دنیا رو فقط با مرگ تعبیر میکنم
خوشکل بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">